دلم غمدار آن چشم خمارست
تو رفتی و دلم آرام ،جان داد
دلم فرمان یک عمر خزان داد
ندیدی عشق را در چشم خیسم
نخواندی نامه ی قلب مریضم
تو رفتی از نگاهم دور و بیراه
تو را جستم همه کوی و همه راه
تو رفتی و شکستم بی صدا من
چنان آواره ی غم ها شدم من
«نسیم»