گاهی دلتنگ می شوم. آنقدر دلتنگ که مانند کودکی نوپا که به دنبال مادرش زمین و زمان را به هم می ریزد. و اما حیف که این بغض ودلتنگی را مجالی به بیرون نیست. گاهی عجیب حس غربت قلبم را می فشارد. اما نمی دانم از چه ؟ از کجا؟ آخر چرا ؟ وطنم کجاست مگر؟ این همه غربت و تنهایی از کجاست؟؟؟؟؟ فقط می دانم که منشا آن زمین نیست. اهل دنیا نیست. جنسش فرق دارد. از دورن است و بس.